مدیریت فرایند کسب و کار (BPM) هنر و علم نظارت بر نحوه انجام کار است که در سازمان ها جهت بهره مندی از فرصت های بهبود، انجام می شود.
اهداف بهبود بسیار گسترده میباشد که رایجترین آنها: کاهش هزینه- کاهش زمان اجرا و کاهش نرخ خطا میباشد.
BPM مدیریت زنجیره ای از رویدادها، فعالیتها و تصمیماتی است که نهایتاً ارزشی را به سازمان و مشتریانش اضافه می نماید.
این زنجیره از رویدادها، فعالیتها و تصمیمات، فرایند نامیده میشود.
فرایندهای عمومی:
فرایندهای عمومی که معمولا در سازمان ها یافت میشوند عبارتند از:
- فرایند سفارش تا وصول وجه
- فرایند پیشنهاد قیمت تا سفارش
- فرایند تدارک تا پرداخت
- فرایند مسئله تا رفع مشکل
- فرایند درخواست تا تصویب
عناصر مدیریت فرایند کسب و کار (BPM):
- رویدادها (events): به صورت اتوماتیک اتفاق میافتند و هیچ زمانی صرف نمیکنند.
مثال: ورود تجهیزات به محل ساخت و ساز
- فعالیت (activity): رویدادها محرکی برای اجرای یک دنباله از فعالیت ها میباشند.
مثال: انجام بازرسی پس از ورود تجهیزات به محل ساخت و ساز
- وظیفه (task): به فعالیتهای خیلی ساده که قابل شکست نباشند.
مثال: چک کردن مشخصات فنی تجیزات
- نقاط تصمیم گیری (decision point): به تصمیم گیری ها در طول فرایند، نقاط تصمیمگیری میگویند.
مثال: تصمیمگیری در خصوص پذیرفتن یا بازگرداندن تجهیزات.
- بازیگران: سازمان یا نرم افزارهایی که در تعامل با انسان و سازمان کار میکنند.
- اشیاء فیزیکی: تجهیزات، مواد، محصولات، اسناد کاغذی
- اشیاء غیرمادی: مدارک الکترونیکی و پرونده های الکترونیکی
- خروجی فرایند: ماحصل اجرای فرایند، که میتواند مثبت و یا منفی باشد.
- مشتری فرایند: کسی که از خروجی فرایند استفاده مینماید.
سازمان وظیفه گرا
جهت درک و توصیف سازمان وظیفه گرا به شعر زیر از مولانا توجه فرمائید.
فیلی در اتاقی تاریک قرار داشته و مردم شهر که فیل ندیده بودند به آن اتاق رفتند و از آن بازدید کردند:
فیل اندر خانه ی تاریک بود
عرضه را آورده بودندش هنود
از برای دیدنش مردم بسی
اندر آن ظلمت همی شد هر کسی
دیدنش با چشم چون ممکن نبود
اندر آن تاریکی اش کف می بسود
آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد
گفت همچون ناودانست این نهاد
آن یکی را دست بر گوشش رسید
آن بر او چون بادبیزن شد پدید
آن یکی را کف چو بر پایش بسود
گفت شکل پیل دیدم چون عمود
آن یکی بر پشت او بنهاد دست
گفت خود این پیل چون تختی بدست
همچنین هر یک به جزوی که رسید
فهم آن می کرد هرجا می شنید
از نظرگه گفتشان شد مختلف
آن یکی دالش لقب داد این الف
در کف هر کس اگر شمعی بدی
اختلاف از گفتشان بیرون شدی
چشم حس همچون کف دستست و بس
نیست کف را بر همه او دسترس
نکتهی مهمی که در داستان وجود دارد این است که: هیچکس تصویر کلان فیل را ندیده است. ضمناً هیچکدام از آن افراد، حرف نادرستی نمیزنند؛ بلکه تنها بخشی از آن موجود را دیدهاند.
دیدگاه مردم شهر همانند یک سازمان وظیفه گرا میباشد. هر شخص تنها از دیدگاه خود به فیل نگاه میکند و هیچ شخصی دید کلی به آن نداشته و متوجه موجودیت و ماهیت فیل نخواهد شد.
لذا در سازمان های وظیفه گرا هرشخص و یا واحد، وظیفه محول شده به خود را انجام میدهد و به اثربخشی کار خود اهمیتی نخواهد داد.
سازمان وظیفه ای در انقلاب صنعتی دوم ظهور کرد و چشم انداز شرکت را در بزرگترین بخش قرن 19 و 20 تحت تاثیر قرار داد. در سالهای پایانی دهه 80 شرکت های آمریکایی پی بردند که تاکید بر روی بهینه سازی وظیفه ای ناکارآمدی عملیات را به دنبال دارد که بر روی رقابت آنها تاثیرگذار میباشد.
سازمان های فرایند گرا
روشیست با محوریت قرار دادن فرایندهای کسب و کار و حذف فعالیت های بدون ارزش افزوده. سازمانهای فرایندگرا کارایی کارکنان را افزایش میدهد که البته باید توسط رهبر به سمت هدف سازمان حمایت میشود. بنابراین نیاز به فرهنگ سازی و آموزش کارکنان خواهیم داشت.
در یک سازمان فرایندگرا کارکنان میدانند که رمز موفقیت، همکاری با همکاران جهت ایجاد خروجی مناسب در سازمان میباشد.
گام های پیاده سازی فرایندگرایی:
- تشخیص فرایندها
- شناساندن اهمیت فرایندها به همه دست اندرکاران
- انتخاب معیار ارزیابی
- بکارگیری مدیریت فرایندگرا
عالی بود سپاسگذارم
از مطالب مفید و جامع این صفحه بسیار استفاده کردم